ای همسر خدیجه، خدیجه فدای تو قربان مهربانی لحن صدای تو
پایین بیا ز کوه، دخیلی بیاورند دست توسل همگان بر عبای تو
امشب فرشته ها همه پرواز می کنند اطراف آستانه ی غار حرای تو
از این به بعد چشم تمام قنوت ها ایمان می آورند به یا ربّنای تو
از این به بعد شمس و قمر روی دست تو از این به بعد ملک و مکان زیر پای تو
یک بال هیچ وقت به جایی نمیرسد قران برای توست علی هم برای تو
احمد شدی ،کتاب شدی ،مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی
امشب که تاج نور نشاندند بر سرت خالیست ای نبی خدا جای مادرت
آن بانویی که زحمت بسیار میکشید تا این که این زمانه ببیند پیمبرت
این افتخار بس که خدیجه است خانمت این اعتبار بس که بتول است دخترت
ای زیر سقف فاطمه ات عرش دومّت دیدار روی فاطمه معراج دیگرت
غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت
هرجا که پا نهادی و هر جا که سر زدی دیدی علی امیر نجف را برابرت
فکر برادری؟ چه کسی بهتر از علی از این به بعد شاه ولایت برادرت
از این بعد شیر خدا آفتاب توست
مهر علی تمامی دین کتاب توست
شصت و سه سال زندگیت مهربان گذشت با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت
شصت و سه سال زندگیت بین کوچه ها در بنده ی خدا شدنِ این و آن گذشت
گاهی میان دورترین خانه ی زمین گاهی میان دورترین آسمان گذشت
گاهی کنار سفره ی بیوه زنان شهر گاهی کنار خاطره ی کودکان گذشت
وقت نزول ، حضرت خاکی نشین شدی وقت صعود، ردّ تو از بیکران گذشت
آن روزها که شعب ابیطالبی شدی ایام درد بود ولی همچنان گذشت
ای آنکه زندگی تو خرج نجات شد ای آنکه زندگی تو با مردمان گذشت
برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن
این زندگی سرد بشر را نگاه کن
علی اکبر لطیفیان
نظرات شما عزیزان: